ته فیلم اونجا که موسی داد میزد همه دست میزدن با سوت من اشک میریختم با بغض.یه فیلم با دو رفلکس.دریچه نگاه ها واکنش ها تفکرها برداشتها متفاوته کمتر به همدیگه گیر بدیم تا همگی راحت زندگی کنیم...
نشستیم تو سالن انتظار سینما که لاتاری ببینیم اونم به اصرار من... هرچی به تعداد آدم ها اضافه میشه حالت تهوع من زیادتر میشه...آشوب آشوبم...یکی نیست بگه مجبوری با ویار شدید بیای سینما؟؟؟
روز مرد همراه بود با زنداداش دار شدن اینجانب...و سورپرایز شدن همسر و غافلگیریش که داره پدر میشه... #قضاوت_نکنیم...شاید کسی مجبور بوده از نظر پزشکی زود حامله بشه حتی با اشک...
اتفاقای خوب من افتاده و داره میوفته...الهی اتفاق خوبتون بیوفته... من لایق این حجم محبتت نیستم خدا میگم عدد هشت واسه ماخوش یمنه...دیروز بازم یه هشتمی بودکه از ته دل اشک شوق ریختم
چقد این بیان خوبه آخه... آدم با یه پیامک پست میذاره...بدون اتصال به نت هرجا و درهرحالی هستین ...حتی تو خونه ی من که همراه اول هم بد آنتن میده... بهشت هم از این آپشن ها داره؟؟؟
بیاین آرزوکنیم یه اتفاق خوبی تو زندگی هممون بیوفته شماها منتظر چه اتفاق خوبی هستین؟بیاین دعا کنیم و ایمان داشته باشیم حتما اتفاق میوفته چراغ دلتونو روشن نگهدارین واسه اتفاق خوب
وقتی ازیه دلتنگی نمیتونی با کسی حرف بزنی حتی همسر؛ میشینی زل میزنی به کوسه های توی تنگ ماهی و دعا و اشک دلتنگی باهم قاطی پاتی میشه و یهو میبینی تنگ ماهی تار شده... ماهیامون تو سایز کوسه هستن
زنگ زدم به داداشم... سرو سنگین حرف میزنه میپرسم کامل که چیکارا کردین کارتون حل شد توضیح میده مختصر و من بازم سوال میپرسم.بعد از اطلاعات جامع خدافظی میکنم عروس باید آشنا بشه باخواهرشوهر