دکترم میگه برو اتاق بغل درازبکش بیام ببینم درچه وضعیه.روی مونیتور با انگشت یه چیز کیسه مانندی رو نشونم میده میگه این ساکشه.جای ساکش عالیه.حدودا از روی تصویر چهارپنج هفتشه
ته فیلم اونجا که موسی داد میزد همه دست میزدن با سوت من اشک میریختم با بغض.یه فیلم با دو رفلکس.دریچه نگاه ها واکنش ها تفکرها برداشتها متفاوته کمتر به همدیگه گیر بدیم تا همگی راحت زندگی کنیم...
نشستیم تو سالن انتظار سینما که لاتاری ببینیم اونم به اصرار من... هرچی به تعداد آدم ها اضافه میشه حالت تهوع من زیادتر میشه...آشوب آشوبم...یکی نیست بگه مجبوری با ویار شدید بیای سینما؟؟؟
روز مرد همراه بود با زنداداش دار شدن اینجانب...و سورپرایز شدن همسر و غافلگیریش که داره پدر میشه... #قضاوت_نکنیم...شاید کسی مجبور بوده از نظر پزشکی زود حامله بشه حتی با اشک...
اتفاقای خوب من افتاده و داره میوفته...الهی اتفاق خوبتون بیوفته... من لایق این حجم محبتت نیستم خدا میگم عدد هشت واسه ماخوش یمنه...دیروز بازم یه هشتمی بودکه از ته دل اشک شوق ریختم
چقد این بیان خوبه آخه... آدم با یه پیامک پست میذاره...بدون اتصال به نت هرجا و درهرحالی هستین ...حتی تو خونه ی من که همراه اول هم بد آنتن میده... بهشت هم از این آپشن ها داره؟؟؟
بیاین آرزوکنیم یه اتفاق خوبی تو زندگی هممون بیوفته شماها منتظر چه اتفاق خوبی هستین؟بیاین دعا کنیم و ایمان داشته باشیم حتما اتفاق میوفته چراغ دلتونو روشن نگهدارین واسه اتفاق خوب