جاده ی زندگی

و خدایی که دراین نزدیکیست

و خدایی که دراین نزدیکیست

پیام های کوتاه
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۷
    خشم
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۲
    قرار
  • ۱۹ آبان ۹۷ , ۱۷:۴۶
    زردی
  • ۱۸ آبان ۹۷ , ۰۷:۴۱
    مادر
طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

گوشی جدید خریدیم...بماند که وقتی رفتیم دیدیم چقد گوشی گرون شده دزد گوشیمو حلال نکردم ...

مدل گوشی قبلی ولی ورژن ۲۰۱۸ .قیمتشم که نگم .نه اینکه گوشی قبلیم عالی بوده میخواستم عینش بردارمااااا نههههه...بیشتر نمیخواستم واسه گوشی هزینه کنم...آخه دومیلیون کافیه واسه گوشی از نظر من...حالا فرق کرده گوشی بیخودی رو میدن دومیلیون دیگه مسئولین باید رسیدگی کنن...


گوشی هست ۱۴میلیون ۱۷میلیون .قبلا بااین پول پراید دست دوم نمیدادن؟؟؟؟


نگران پوشکی هستیم که قراره چندماه دیگه بجای خرید عزاشو بگیریم...تا اون موقع یعنی معظل ها حل میشه؟؟؟

واسه منو نینی خیلی دعا کنین...قندبارداری گرفتم...فشارمم با کوچکترین فشار عصبی میره رو ۱۳.۱۴...که کلا جفتش خطرناکه.ووسه قندبارداری قرص میخورم روزی یکی ولی گاهی حس میکنم قندم افتاده و وقتی مراجعه میکنی دکتر یا زایشگاه همه کاری میکنن غیراینکه قنداورژانسی بگیرن....اینجا ایرانه ایران...بهم میگن ۲۸هفته اگه بمونه خوب نمی مونه توی خارج پنج ماهه رو هم خوب نگه میدارن ولی اینجا بچه اکه نرسیده باشه تا حدودی بعد مشکلات رشدی و عقلی پیدا می‌کنه...پس شماها دقیقا چیکار میکنین؟؟؟نه بلدین به خانمها سرویس ویژه بدین نه  دستگاههاتون مجهزن فقط میگین بچه بیارین؟پوشکم که نود تومنه...مرسی چه دنیای قشنگ پراسترسی ساختین واسمون...


وقتی میفهمه ۲۸ هفتمه یه نگاه بی تفاوت میندازه بهم میگه خب من حالا چیکارت کنم!؟هیچ کاری نمیشه واست کرد ...این ۲۸هفته ای که تو راحت میچرخونی رو زبونت پدر جد و آباد من دراومده تا شدم ۲۸هفته ...چه سختیایی چه استرسایی چه گریه هایی ...چرا تکرار باعث میشه انقد بی تفاوت بشین تو کارتون...


دیروز یه روز پراسترس و شک آور بود واسه منو دوتا خانواده ها دیگه همه گفتن تموم شد بچه بی بچه ...گریه های مامانم یادم نمیره که دستشو رو شکمم میذاشت به نینی میگفت مامانجون توروخدا حالت خوب باشه مارو سکته نده ماخیلی دوستت داریم...حتی وقتی پشت تلفن تعریف میکرد واسه بقیه اشکاش میچکید ولی میگبت خداروشکر جفتشون خوبن...مادر که باشی تا آخر عمر مادری حتی اگه بچه هات مادر و پدر بشن...بازم دغدغه هاشون همونجور عین لقمه ی مدرسشون واست مهمه که چرا نبردی چرا تمومش نکردی...با همون میزان حرص...

۱۴ شهریور ۹۷ ، ۰۷:۵۸
میگه دلم میخواد رو دوتا دستم مثل اولا بلندت کنم ولی میترسم از وسط تابشی به بچه فشاربیاد
میگه اینم عین چندمورد دیگه تو سررسیدم نوشتم که به محض به دنیا آوردن نینی و خوب شدن حالت روت پیاده کنم
۰۷ شهریور ۹۷ ، ۰۱:۳۶