متخصص اطفال نامه بستری تو بخش نوزادان رو پرونده گذاشته و اشک ریختم .میریم شنوایی سنجی نامه میده که شنواییش سالمه...از دراتاق که اومدیم بیرون میگه اینم اشک داره هاااا ولی اشک شوق و شکر ...
نگران دختر کوچولوی دوروزمم و خواب به چشمم نمیادکه شیربخوره که خوابشوبره که زردی نگیره.مامانم نگران من وکم خوابی بدحالییامه.مامانجونم نگران مامانمه بااینهمه کارسرش ریخته واین داستان ادامهدارد
با همه ی سختیهاش پانزدهم آبان ساعت ده شب دخترم به دنیا اومد...غیرمنتظره ...هول هولکی...و زودتر از موعد بخاطر فشاربالای بارداریم... زایمان طبیعی از آنچه درتی وی دیده اید سختتر و جانفرساتر است
هفده روز از خونم دور بودم بخاطر استراحت مطلق.به همسرم میگم تو چه طوری نبودنمو دووم آوردی(با یه قیافه طلبکار)اونم کم نمیاره میگه تو چه جوری تونستی نباشی؟ جواب های هوویه دیگه