جاده ی زندگی

و خدایی که دراین نزدیکیست

و خدایی که دراین نزدیکیست

پیام های کوتاه
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۷
    خشم
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۲
    قرار
  • ۱۹ آبان ۹۷ , ۱۷:۴۶
    زردی
  • ۱۸ آبان ۹۷ , ۰۷:۴۱
    مادر
طبقه بندی موضوعی

دلانه های آسی

دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۹۵، ۰۵:۵۴ ب.ظ


مامانجونم چهارپنج روزه اومده خونمون...هنوز دوران نقاهتشونو میگذرونن(برداشتن غده از سینه و غدد لنفاوی همون سمت تبعاتی داره که از بعضیا تا ماه ها می مونه)...آقاجونمم که اصلا توانایی راه رفتن حتی یک قدم بدون واکر ندارن و دکتر گفته عمل تو این سن  و با این رنج تیروئید مساوی با...بنابراین باید آقاجونم بااین درد ستون فقرات و دیسک نابود شده بسازن ...استخون که شکسته بود جوش خورده ولی این آقاجون دیگه اون آقاجون نشد و مامانم هردفه با دیدن این قضیه حس میکنم یه چروک به صورتش و یه موی سفید به موهاش اضافه میشه...

از جمله استرس هایی که بعد کار دارم اینه که مامانجون آقاجونم از خونمون نرفته باشن یا کسی نیومده باشه دنبالشون و نبرده باشدشون...

نمیدونین تمام طول راه دارم خدا خدا میکنم وقتی میرسم خونه ببینم هنوز خونمونن...

پشت در خونه دنبال کفشای مامانجون و آقاجونم چشم میچرخونم و با دیدن کفش هاشون با کلی ذوق درو باز میکنم و درواقع میپرم تو...

خدا کفشای این آقاجون مامانجونارو پشت درمون نگهدار...هرجوری هستن ماراضییم...فقط باشن ... 


***خاطرات_ یک نرس_دیوانه:میگم این شیفتایی که شب تموم میشه عجب عذابیه...عشق کسی هم نیستیم بیان دنبالمون تو این سرما باید دستمونو تو جیبامون فرو کنیم و سرمونو توی یقمون و با دماغ یخ زده و چشمای به اشک نشسته مسیر تاخونه رو بدو بدو طی کنیم که یه ثانیه دیرتر از کرنومتر پدرجان نرسیم...😉😁...


ولی خدایا شدیدا شکر...

همین که پدری هست که زنگ بزنه بگه بابا دیر کردی کجایی دقیقا ؟بیام دنبالت؟

همین که برادری هست که زنگ بزنه بگه آسی سرراهمی کارت تمومه بیام دنبالت ؟(که تاحالا هروقت زنگ زده نزدیک خونه بودم و تقریبا رسیده بودم😊)

خیلیا حسرت داشته هایی که ما نمیبینیم رو میخورن...

دوستم پیام داده آسی باباتو سفت بغل کن ببوسش بوش کن دست و پاشو ببوس که بزرگترین نعمت رو داری ...میگه یتیمی تو هرسنی که باشی معنای واقعی یتیمی رو میده...



*** همه ازم میپرسن امسال هم میری و با تعجب به جواب منفیم با سر نگاه میکنند...میگن چرا پس؟؟؟بعضیاشون میگن پس چرا عین خیالت نیست؟کسی تو دل کسی نیست ...من یه عهدی باامام حسین بستم...خیلی چیزها گفتم،گفتم اون دوسالی که اومدم اینجور اونجور خودتون دیدین ...میدونین هرثانیه باهرزائرتون پر میکشم سمتتون ولی اینجور و اونجور...امسال اربعین نمیام ولی عجیب آرزو کردم چندماه دیگه با یه کاروان، شیک و مجلسی برم پابوسشون...

پیاده روی اربعین واسه دختر مجردی که پدر و مادرش همراهش نیستن خیلی سخته حتی اگه دختره ادای مردهارو دربیاره و گلیمشو از آب بکشه بیرون بازم کسانی که میبرنت (که خودشون شاید توراهنما و رهبرشون باشی ولی)یه جوری وانمود میکنند انگار روی کول اونا راه میری...نمیتونم توصیف کنم شاید متوجه حرفامم نشین ولی به امام حسین گفتم امسال اربعین نمیخوام چون بازم تنهامو .بابامو مامانمم نمیان...ولی میرم ایشالا .شما دعا کنین چندماه دیگه میرم شرایط مالیشو و معنویش جور شه میرم با سر میرم...

توفیق گرفته شده یاخودم از خودم گرفتم به هرحال نمیرم...به بقیه لطف هستش...حداقل بار اضافی نیستم واسه کسی...خدا خودش بساطشو جور کنه با عزت بیام...باعزت ببرنم...منم مثل همه خیلی چیزها دلم میخواد خیلی چیزهاااا😢


***من تو دعاهاتون از قلم نیوفتم؟




۹۵/۰۸/۲۴