جاده ی زندگی

و خدایی که دراین نزدیکیست

و خدایی که دراین نزدیکیست

پیام های کوتاه
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۷
    خشم
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۲
    قرار
  • ۱۹ آبان ۹۷ , ۱۷:۴۶
    زردی
  • ۱۸ آبان ۹۷ , ۰۷:۴۱
    مادر
طبقه بندی موضوعی

از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر

جمعه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۵۳ ب.ظ



لحظه ای که دم در آتلیه توی پله ها بودم حجابمو میدم بالا که به فیلمبردار بگم باید چیکار کنم دقیقا؟؟؟

که چشمم میوفته بهشون مرد روزهای آیندم سوالم یادم میره خشکشون میزنه...سلام میکنم...عین همیشه با ذوق جوابمو میدن و فیلمبردار تمام مدت چشماش قلبیه و لبخندی که  نشان از این داره عین همه نظرش اینه ماچقد به هم میاییم رو لباشه...


لحظه ای که توی آتلیه عکاس میگه عروس خانوم کاری بالباست نداشته باش که پف وایستاده باید بری تو بغلشون و من با قیافه ی غمگین زل میزنم به عکاس...عکاس میاد منو میکشونه تو بغلشو میگه عروسم باید اینجوری وایستی خوشگل خانوم ... من بیشتر از هوای آتلیه از خجالت یخ میکنم...و مرد روزهای آینده درگوشم حین گرفتن عکس میگه این عکسو گرفت برو کنار بخاری باایست یخ کردی سرما میخوری هوای اینجا سرده شرمنده...


لحظه ای که مرد روزهای آینده روی سن دستمو یواشکی فشار میده و خیلی اروم و ریلکس جوری که بقیه شک نکنن میگه مایه ی مباهات منی ...عروس شیطونی که تموم لحظات لبخند رو فراموش نکرده بود لبخندش یادش میره و چونش میچسبه به سینش از خجالت ...


لحظه ای که در مسیرعروس کشون توی ماشین بهم میگه خانومم از همه چی راضی بودی؟؟؟دوست داشتی،؟؟همونجور شد که فکرمیکردی؟؟؟ و من سراسر ذوق میگم عالیییییی بود عالیااااا عالیییییییی...و اون یه نفس راحت میکشه و میگه خداروشکر امروز روز تو بود فقط رضایت تو باید حاصل میشد....

و من خیره به دسته گلی که دوماد کلی دم آخر سرش مکافات کشیده بود که چرا طبق سفارشات خانومم درست نکردن و مجبورشون کرده دوباره دست گل عروس ببندن همونجور که من تو نظرم بود...(اینکه مدل فکرمم میتونی بخونی و سلیقمو سریع تشخیص میدی رو عاشقم...)


لحظه ای که توی اتاق پیشونیمو میبوسه و میگه کم سختی نکشیدم واسه به دست آوردنت خوشبختت میکنم امیدوارم لیاقتتو داشته باشم... و پنج دقیقه سکوت بعدش بخاطر بغض مردونش که سعی میکنه خاطرات سختیا اشکشو درنیاره و منی که دیدن بغض مردونه بغض میاره تو گلوم و اون لحظه نمیدونم چی بگم...


این لحظه ها لحظه های شیرین و پرحیا و خجالت روزی همه ی مجردها باشه الهی...متاهلا این روزها رو مشابهشو گذروندن الهی همیشه به خوشی روز جشن عقدشون باشن ...


***قابمونو میارن سر مجلس ...و دوساعت بعد وقتی مهمونا دارن میرن همشون میگن چقد عکستون قشنگ بود چقد متین چقد باوقار چقد زیبا و چقد به هم میاین...و جالبیش اینه همه ی کسانی که خدافظی میکردن عین تک تک این چقد هارو میگفتن و منی که از لبخندم  و جدیت آقای همسر توی عکس راضی نبودم چشمام قلبی شده بود و ازشون میپرسیدم واقعاااا؟؟؟و اونا با تعجب میگفتن آره بخدا همه دارن میگن...

مثه عکسای قجری شده ...زنه واسه خودش خوشه مرده جدی زل زده به دوربین با یه استایل خاص😂😂😂😂😂


 ***صفحه ی دوم شناسنامه ی یک مرد به نامتون باشه کلی ذوق داره کلی حال خوبه اینکه اسمتون تو شناسنامه ی یک مرد هستش اینکه هی به اسمتون نگاه میکنین و میگین چه مسئولیت بزرگی...قلب یک مرد نگهداریش خیلی مسئولیت سنگینیه... اداره ی یک زندگی ...همسربودن...خدا باید کمک کنه...

۹۵/۱۱/۱۵