جاده ی زندگی

و خدایی که دراین نزدیکیست

و خدایی که دراین نزدیکیست

پیام های کوتاه
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۷
    خشم
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۲
    قرار
  • ۱۹ آبان ۹۷ , ۱۷:۴۶
    زردی
  • ۱۸ آبان ۹۷ , ۰۷:۴۱
    مادر
طبقه بندی موضوعی

علاقه مندی های مشترک

دوشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۶، ۰۲:۱۶ ب.ظ

با موتور میان دنبالم از سرکارشون تا سرکارم خیابون شلوغ نباشه هفت هشت دقیقه با موتور راهه...

تا از خیابون رد میشم میبینمشون ذوق میکنم...مدل موهاشونو عو1 کردن و طبق معمول خوشگلتر شدن...چندقدم مونده بهش برسم با یه دوقی میگم وای ننه موهاشو کوتاه کرده😍😍😍

میخنده و قیافشو نگران میکنه و میگه خب گرمم بود (میترسه دوست نداشته باشم)میرسم بهش باهاش دست میدم میگم خوشگل شدی...صورتمو میچسبونم به صورتش میگم عین همیشه ناز شدی...(عادتمونه دلتنگیم قهریم خوبیم شادیم ناراحتیم عاشقیم هرچی هستیم صورتمونو که به صورت همدیگه میچسبونیم حالمون خوب میشه...اول اول من کشفش کردم حالا عادتمون شده)



***یک عدد زوج عاشق که با موتور میرن بهترین بستنی فروشی معروف(که نزدیک خونشونم هست ولی تاحالا امتحان نکرده بودن اخه همه بهشون میگفتن اینجا فقط اسم داره اصلا خوشمزه نیست)بستنی اسکوپی میخوریم فقط به نیت کاسه نونی تهش که خوشمزه تر از بستنیاست😂😂😂😂...

یه بار مامان اینامونو برده بودیم(یه بستنی فروشی توپ دیگه که عاشقشیم) مونده بودن چرا ما سر کاسه نونی هلاکیم 😂😂😂😂میگفتن خب بازم بستنی هست که برین بگیرین...ما دوتا هم ریسهههه😂😂😂گفتیم بابا بستنی اسکوپی میخوریم که نونش هرتیکش یه مزه ای میده باحالتره😂😂😂با تعجب نگامون میکردن😂😂😂😂



***امشب قراره دسته جمعی بریم پارک و بعدم ادامه ی رانندگی اینجانب😯خب چیکار کنم که همسر به رانندگی من گیرداده و میخواد شوماخر بشم 😦

۹۶/۰۳/۰۱