جاده ی زندگی

و خدایی که دراین نزدیکیست

و خدایی که دراین نزدیکیست

پیام های کوتاه
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۷
    خشم
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۲
    قرار
  • ۱۹ آبان ۹۷ , ۱۷:۴۶
    زردی
  • ۱۸ آبان ۹۷ , ۰۷:۴۱
    مادر
طبقه بندی موضوعی

این چه وضعیه

يكشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۷:۲۷ ق.ظ

فقط و فقط از کل متاهلی اون قسمتی که توی عقد توی پله های خونتون از همسرتون خداحافظی میکنین اسکار عاشقانه ترین لحظه هارو میگیره...


یک هفته ی تمام بدو بدو داشتن که واسه عید غدیر تغییرات خونه تموم بشه...چون گفته بودم روز عید غدیر میخوام آینه و قرآن بیارم شگون داره عید مهمتر از این عید نداریم اصن...

یک هفته آقای همسر رو ندیده بودم...و فکرنمیکردم تا به این حد لوس باشم که زودی اشکم در بیاد...کلا اخلاقم عوض شده بود و غر زدن و بهونه گیریم میومد...


وقتی تو راه پله های خونمون کنار در آسانسور نگام میکنه میگه ببخشید بابت این یه هفته بغض میدوه تووگلوم بزور هلش میدم پایین،بزور من رو از چارچوب در میکشه تو بغلش میبوستم میبوستم میبوستم میگه یه هفته شده بود داشتم میمردم در اماکن عمومی هم که نمیشه زنتو ببوسی ....یکم میره عقب نگام میکنه با اون لحن معروفش جمله ی معروفشو میگه: آخه این چه وضعیهههههه

کجکی میخندم چون تو این یه هفته با این چه وضعیه شدیدا موافق شدم .دوباره محکم تر از قبل بغلم میکنه همونجور که عروسکای بچگیمونو بغل میکردیم همون حس...


***دوران عقد خیلی خوبه خیلی عالیه خیلی باحاله هااااااااااااااا ولی باید بگم مزخرفه...داری و نداریش...

***این چه وضعیه شکایت همسر از اوضاع عقد میباشد که چرا زن آدم نباید پیش شوهرش باشه همیشههههههه...چرا فقط لحظه ای یا چندساعتی میتونن همو ببینن...چرا بعد مهمونی بجای رفتن مستقیم خونه باید زنتو برسونی خونه ی باباش...این چه وضعیه شکایتهای طولانی همسر از فقدان اینجانب میباشد




***نمیدونم چرا نبودم؟!؟!ببخشید ...هستم...دوستتون دارم

۹۶/۰۶/۱۹