جاده ی زندگی

و خدایی که دراین نزدیکیست

و خدایی که دراین نزدیکیست

پیام های کوتاه
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۷
    خشم
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۲
    قرار
  • ۱۹ آبان ۹۷ , ۱۷:۴۶
    زردی
  • ۱۸ آبان ۹۷ , ۰۷:۴۱
    مادر
طبقه بندی موضوعی

نامه ی سرگشاده به حامیان حیوانات

چهارشنبه, ۲۹ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۰۸ ب.ظ

با سلام


شما حیوان دوستان عزیز و محترم ...عاشق سگ و گربه و جک و جوونور هستین ،چقدر خوب ؛چقدر خوب که انقد شجاعین با این حیوانات زندگی میکنین و ازشون حمایت میکنین ...این عالیه ...از ته دلم میگم این عالیه که شما حواستون به غیراز خودی نیز میباشد...


به قول ترکهای عزیز آآآمآآآ


تا جایی که...

وقتی یه نفر ازحیوان دوست داشتنی شما میترسه با تمسخر نگین گربه که ترس نداره سگ که وحشت نداره...بعضیهاشون میگن خیلی بهتراز آدمها هستن...خانوم روشنفکر گرامییییییی مید این لس آنجلسی که اصلشو بخوای ته یکی از فقیرترین دهاتای ایران به دنیا اومدی ...باید بگم خدمت بدترین انسان رو من میتونم بی تفاوت از کنارش رد بشم ولی گربه و سگ رو نمیتونم یه میدان پنج متری میگیرم و رد میشم...

خاطره ی خوبی از گربه و سگ ندارم و تو بچگی حمله کردن بهم...وقتی میبینمشون یه جوری پشت همسرم قایم میشم که صدای اعتراض همسرم بلند میشه...موقع خوردن بهترین غذا توی پارک وقتی سر گربه رو کنارم میبینم نمیتونم جوری جیغ نزن که حنجرم سوراخ نشه و پا به فرار نذارم...من همین شکلییم...این خیلی بده که من تا این حد میترسم و تنها دغدغه ی همسرم این شده که جایی که میریم واسه گردش گربه کمتر داشته باشه یا وقتی غذا قراره بخوریم جایی بشینیم که گربه کمتر دیده بشه...و اینکه من بااین حجم وحشت هیچوقت نمیتونم صاحب فرزند بشم چون تو ماه های پایین حتما بچه سقط میکنم بااین حجم وحشت...و هرچه پیش میریم اتفاقاتی میوفته که ترسم جوری میشه که اشک تو چشمام جمع میشه و همش درحین گردش، حواسم به اطرافم هست که اگه داره گربه نزدیک میشه فرار کنم...


این دلیل نمیشه که شمای مدافع حقوق حیوانات با تمسخر بگی گربه که ترس نداره...شما میتونی من نمیتونم شما دوست داری پاپیتو که یک سگ زشت بیریخت چندشه رو بیاری پارک بگردونی و من مجبورم پاهامو تو دلم جمع کنمو رسما پشت همسر خودمو قایم کنم و چشمامو ببندم و تنم یه جوری بلرزه که شوهرم بگه حالا سکته میکنی از ترسهاااا و هرچی صدای هاپ هاپش نزدیکتر میشه با صدای جیغ بیشتری بازوی همسرو فشار بدمو با جیغ جیغ بگم چرا این یارو گورشو گم نمیکنه...منم حق دارم...منم حق دارم خوش بگذرونم...جای سگ خونه زندگی سگ شهر نیست از اول شهر نبوده این شمایین که زندگی مارو با چالش روبرو میکنین بخاطر سلیقه ی خودتون...

منی که تو آسانسور با وحشت زیاد به اون آقا میگم میشه با سگتون نیاین داخل من فوبیا دارم و بااحترام قبول میکنه رو کار ندارم من بااون خانمای فوضول توی آسانسور کار دارم که میگن واااای سگ که ترس نداره دلم میخواست موهاشونو از ته و ریشه بکنمو بگم فوضولو بردن جهنم گفت هیزمش تره...به تو چه  دقیقا...


اصلا تقصیر فرهنگ نداشتمونه که تووکاری که به ما مربوط نیست دخالت میکنیم تقصیر هنرمندان مزخرف این سرزمینه که هشتک حمایت از حیوانات میزنن که مقلدان خنگتر از خودشون فکرکنن که همه باید عاشق سگ و گربه باشن وگرنه مجرمن...


من نمیگم آسیبی به حیوانات برسه چون خودم جوری از این حیوانات فرار میکنم و از آسیب اونها به خودم میترسم که نمیتونم آسیبی بزنم(بخاطر خاطره ی کودکی)....

ولی میگم هرکی سلیقه ی شخصی داره تو دلت میخواد با این حیوانات زندگی کنی من وقتی نرمی اندام گربه رو میبینم از دور تنم جوری میلرزه که انگار تو منهای چهل درجه نشستم...

و در پایان 


درحین حمایت از حیوانات لطفا در ارتقا درجه ی شعورتون شدیدا کوشا باشید...


با تشکر 

#آسی

#حمایت_از_حیوانات

#در_ارتقا_شعورتان_کوشا_باشید

#نامه_سر_گشاده_به_حامیان_حیوانات

۹۶/۰۶/۲۹