جاده ی زندگی

و خدایی که دراین نزدیکیست

و خدایی که دراین نزدیکیست

پیام های کوتاه
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۷
    خشم
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۲
    قرار
  • ۱۹ آبان ۹۷ , ۱۷:۴۶
    زردی
  • ۱۸ آبان ۹۷ , ۰۷:۴۱
    مادر
طبقه بندی موضوعی

قهر کردنای متاهلی

جمعه, ۲۴ آذر ۱۳۹۶، ۰۴:۵۵ ب.ظ

از اینکه بهش تاج تختو نشون میدم میگم این جامو میبینین از نصفش به اینور مال منه انقد نچسبین بهم...میگه جای زیادی واسه خواب میخوام میدونه سریه کلمه بله ناراحت شدم میخواد خودم تغییر رویه بدم چون ببخشید و معذرت میخوام تو قاموسشون نیست استدلالشونم اینه اشتباه نمیکنم که ببخشید بگم...میگم اگه ناراحتین برین رو زمین بخوابین یکم بیشتر میاد طرفم و من میگم دوباره تکرار کنم نصف این تخت به من میرسه؟؟؟ناراحت میشه میگه من اصلا میرم رو زمین...میره از جا رختخوابی اون اتاق، پشتی و پتو مخصوص دراز کشیدنای بعدازظهرشو میاره و کنار بخاری میخوابه یعنی مطمئنم که همین کارو کرده صدامو بلند میکنم میگم عوض ببخشیدته که جای خوابتو جدا میکنی؟؟؟جواب نمیده...حرصم میگیره پتوی مخصوص تختمو و پشتیمو میزنم زیربغلم و کشون کشون میرم دم بخاری بعد از پرتاب پشتی کنار پشتیشون شیرجه میزنم رو پشتی و غرغر کنان میخوابم...میگه چرا اومدی؟میگم چون شما زیادی لوسین...میگه خودت گفتی برو رو زمین ...زیربار نمیرم که گفتم این حرفو...بحثمون میشه ...از جام تکون نمیخورم حتما توقع داره قهر کنم برم روی تخت بخوابم ولی متاسفانه بوش باید باشه تا خوابم ببره و این نقطه ضعف منه که خبر نداره...تشنم میشه میرم آب میخورم برمیگردم میبینم همه وسایلو زده زیربغل داره میاد سمت اتاق میگه روتخت میخوابیم زمین سرده .سرما میخوری...دلم شکسته پشت بهش میخوابم خوابم نمیبره...سرگوشییم الکی گوشی رو بالا پایین میکنم...هی گوشی رو قفل میکنم حوصلم سرمیره دوباره روشن میکنم و صدای چیلیکش کلافش میکنه گوشیو ازم میگیره میذاره رو پاتختی رومو میچرخونه سمتش و محکم بغلم میکنه میگه حالا گرم میشی خوابت میبره (همسر ما به منزله ی بخاری میباشد همینقدر گرم ...و وقتی منو بغل میکنه خوابم میبره)و صبح به زور منو واسه نماز صبح بیدار میکنه که بابا نه به نخوابیدنات نه به بیدار نشدنات😂😂😂😂...


***چقد قهر کردنای متاهلی خر میباشد...هی من بغض قورت میدم هی همسر کلافه اینور اونور میره یا حتی موقع خواب هی این دست اون دست میشه ...میدونیم قهر بچگونس...میدونیم ما قهر کردن بلد نیستیم ...میدونیم آشتی نکنیم خوابمون نمیبره ...میدونیم شبها روز نمیشه اگه قهر باشیم ولی بچگی و قد بازی دست از سرمون برنمیداره...



***مادربزرگم یه نصیحت خیلی بچه تر بودم بهم کرد و من آویزه ی گوشم کردم...دفعه اولی که باهم سرو سنگین بودیم سرقضیه ای بهش رسیدم و از صحت این قصه اشک تو چشمام جمع شد واسه همین دیگه همیشه اینکارو میکنم...میگفت میگن زن و شوهر که قهر میکنن بازم باید یه جا کنار هم بخوابن عین همیشه چون نصفه شب یهو دستشون به دست هم بخوره یا پاشون به هم بگیره و داستان عوض بشه...و واقعا این صحت داره...دفعه اول عجیب قاطی بودم نمیخواستم برم توی تختم بخوابم ولی آخر سر کلافه گفتم اصن تخت منه چرا نرم اون نباید میرفت میخوابید ...رفتم خوابیدم...خواب که نه به زور چشمامو بستم نصف شب ...چرخیدم و یهو دیدم تو بغل همسرم...اومدم بیام عقب محکم بغلم کردو بوسیدم و تا صبح راحت خوابیدم...صبح واسه نماز محکم صدام میزنه گیج نگاش کردم گفت دوباره صبح غر نزنی نمازت قضا شدهاااا...وقتی وضو گرفته میام برم سجادمو بردارم از گوشه ی اتاق میگه ممنون که دیشب اومدی کنارم خوابیدی خوابم نمیبرد کابوس میدیدم همش ...گفتم اون پولهای بالاسرتونو صدقه گذاشتم فهمیدم کابوس میدیدین...میشینه روتخت میگه خیلی خانوم مهربونی هستی  ...

الله اکبر نیت نماز صبح بالبخند پهن...


***گاهی دوستت دارم کله پاچه ای هستش که صبح زود لباس میپوشه میره میخره و میاره...و دونفر که تاحالا کله پاچه نخوردن به صورت خیلی جدی و متفکرانه بناگوش میخورن و به به و چه چهشون بالاست...(فقط بلدیم بناگوش بخوریم😂فقط بناگوش خریده بودن ...کارهای سخت انجام نمیدیم کلا😂)


۹۶/۰۹/۲۴