جاده ی زندگی

و خدایی که دراین نزدیکیست

و خدایی که دراین نزدیکیست

پیام های کوتاه
  • ۲۱ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۷
    خشم
  • ۱۸ ارديبهشت ۹۸ , ۱۷:۰۲
    قرار
  • ۱۹ آبان ۹۷ , ۱۷:۴۶
    زردی
  • ۱۸ آبان ۹۷ , ۰۷:۴۱
    مادر
طبقه بندی موضوعی

حلالیت

يكشنبه, ۱۰ دی ۱۳۹۶، ۰۴:۵۷ ب.ظ

نوشته شده در چندروز پیش..


دیشب با دیدن پاهای برهنه مادر پسری که ناخلف شده بود توی فیلم محکومین ... ونگرانیش...بغض عجیبی کردم و همینجور اشک اشک اشک...همسر ترسیده بود که چی شد یهو...گفتم من مامانمو خیلی اذیت کردم...نگرانی و هول و استرس نگاه مامانه منو یاد مامانم انداخت...و اشک...



نصف شب پیام دادم مامان همه ی گذشتمو بااینکه سخته ولی حلال کن...خیلی اذیتت کردم خیلی نگران و مواظبم بودی حلالم کن...


***بااینکه گردنبندای خوشگل خوشگل داره ولی گردنبند مادرزن سلام از گردنش بیرون نمیاره میگه گلم بلاخره به ثمر نشست...باافتخار اون گردنبند کوچولورو گردنش میکنه...انگار مدال افتخاره...شاید وقتی دختر دار شدم عین مادرم بشم...بچم خیلی تخس باشه مثه من فکرمیکنه درحقش ظلم شده ولی وقتی بزرگ شد یه روز دلیل همه ی مواظبتهارو میفهمه...


۹۶/۱۰/۱۰