جاده ی زندگی

نرگس تو دوست خوب و ماهی هستی ...خیلی جاها باهات حرف زدم و آروم شدم...

همین که هستین همین حضورتون بخدا ارومم میکنه حس میکنم شما انرژی میدین که باهمه چی بجنگم...

شاید چون میدونم همه یه جوری مشکل دارن دلم نمیخواد آه و ناله ی زیاد بکنم ولی نیاز به نوشتنشون دارم گاهی

محکم باش دختر.

میدونی که اگه خودم خاموش باشم سختمه ولی خواننده های خاموش اینجارو دوست دارم😉

منم خیاطیو دوست دارم ...هنوز که حرفه ای نشدم  ولی از خلق یه لباس کلی ذوق زده میشم عین بچه هاااا

تعارف اصفهانی بزنم بگم تو لب تر کن؟؟؟(فکرکن بدون اندازگیری😃)

بمیرم بی خبر بودم ازت...ولی طیبه من به این فکرمیکنم شاید قراره خیلی اتفاقات خوب بعدا واسمون بیوفته که اینهمه هرچی بدبیاریه هرچی شکسته سرمون میاد...

طیبه منم عین تو خندم میگیره از بدبختی جدید...دیگه حس ضدضربه بودن بهم دست میده...

بخدا میرسه معجزه مگه خدای ما با بقیه فرق داره مگه خدا حواسش به ما نیست؟!ما صبرمون کمه ما حکمتشو نمیفهمیم...خدای ما خدای موسی و یوسف و یونسم بود ...نجاتمون میده...

خدانکنه...من اصلا ادم صبوری نیستم ولی خدا تو هرشرایطی صبرشم میده بعضی وقتا که فکر میکنم میگم وسط اینهمه داستان من چه صبری  به خرج دادم و علم به این دارم که خدا خودش این صبرو بهم داده...خدا به هممون صبر بده ...